سه حکایت شیرین

حاکم مسلمان


یکی از یاران پادشاه فیلسوفی را دید که علف صحرا می خورد. گفت: 

اگر به شاه خدمت کنی، به خوردن علف محتاج نمی شوی. گفت: 

تو هم اگر علف صحرا بخوری، به خدمت شاه احتیاج پیدا نمی کنی. 


حاکم نبودن خوب است 

یکی از حاکمان با بهلول گفت: احوال ات چطور است؟ 

گفت: احوالم به خیر و خوبی می گذرد و خوشحالم که حاکم سرنوشت مسلمانان نشدم.

قدرت شیر دادن 

به کسی گفتند: چرا حاکم شهری نمی شوی تا قدرت داشته باشی؟ گفت: 

شیردادنش شیرین است و از شیر گرفتنش بسیار تلخ است. 


( از لطایف محاضرات راغب اصفهانی)


نظرات 3 + ارسال نظر
باران شنبه 8 آذر 1393 ساعت 07:55 http://pfen.blogfa.com

حراج حراج پارچه کده حراج زمستونی داره جا نمونین

خانم معلم دوشنبه 3 آذر 1393 ساعت 18:44 http://khoshe12.blogfa.com/

سلام و عرض ادب
ممنون از لطف و محبتتون .
با افتخار شما رو لینک کردم.

سلام شما هم لینک شدین
همچنین با افتخار

باغ ادب یکشنبه 25 آبان 1393 ساعت 15:43 http://bagheadab.blogfa.com/

سلام
بسیار جالب بودند . ممنون که بر دانش ما افزودید.

خواهش میکنم
این ماهستیم که از شما درس یاد میگیریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد