پاسخ گویی به سوالات قیصر روم

 

 

 

 

 

از ابن مسیب روایت شده است که قیصر روم (شاه)

از برای عمر چنین نامه نوشت :   

من چند سوال از تو دارم جواب آنها را بده: 

1.آن چیست که خدا آن را نیافریده است؟ 

  

2.آن چیست که خدا آن دا نمی داند؟   

 

3.آن چیست که در نزد خدا نیست؟     

 

4.آن چیست که هرسوی آن دهان است؟  

5.آن چیست که همه آن پا است؟ 

 

6.آن چیست که همه آن چشم است ؟ 

  

7.آن چیست که همه ان پر است؟  

 

8.آن چیست که اجداد ندارد؟  

9.آنها چیستند که بدون پدر ومادر پدید آمده اند؟ 

  

10.آن چیست که بدون روح نفس می کشد؟  

 

11.کدام کوه حرکت نمود؟   

12.کدام کدان است که تنها یک بار خورسید بر آن تابید؟ 

 

13.کدام درخت است که سواره ای صد سال در سایه آن حرکت کندو به آخرش نمی رسد؟  

 

14.کدام درخت است که بدون آب سبز شد؟  

 

15.غذای بهشتیان چگونه است که ادرار و مدفوع ندارند؟ 

  

16.آن چیست که چند رنگ است در درون یک ظرف است؟ 

  

17.چگونه (آن گونه که در بعضی احادیث آمده) از میان سیب بیرون می آید؟ 

  

18.آن کدام کنیز است که بین دو نفر قرار گرفته است؟ 

  

19.کلیدهای بهشت چه هستند؟   

عمر از پاسخ دادن فرو ماند وبه حضرت علی (ع) متوسل شد.  

امام علی (ع) نامه را خواند وهمان دم در پشت آن چنین پاسخ داد:   

1.آن که خدا نیافرید قرآن است چون که محتوایش کلام الله است. 

  

2.آنچه خدا نمی ئاند. عقیده شماست که میگویید:خدا فرزند وهمسرو شریک دارد:ولی خدا چنین چیزی برای خود نمی داند. 

  

3.آنچه در نزد خدا نیست ظلم است.(فصلت آیه 46)   

4.آنچکه هر سویش دهان است آتش است که از هرسو چیزی به طرفش بیندازید  می خورد.   

5آنچه همه اش پاست آب است.  

 

6.آنچه همه اش چشم است خورشید است.   

7.آنچه همه اش پر است باد است.   

8.آن کس که اجداد ندارد آدم است. 

 

9.آن چیزهایی که بدمن جای گرفتن در رحم مادر به دنیا آمدند،عبرت اند از:عصای موسی 

 (ع)،قوچی که برای ابراهیم(ع)به فدای اسماعیل آورده شد،آدم و حوا علیهما السلام.  

 

10.آن بدون روح نفس می کشد روح است(تکویر،آیه 18)   

11.آن کوهی که حرکت کرد طور سینا بودکه به صورت یک قطعه از زمین جدا شد و دو پر از نور دراورد. 

   

12.آن مکانی که فقط یک بار خورشید بر آن تابید،زمین دریا(رود نیل)بود که در جریان فرار بنی اسرائیل از دست لشکر فرعون شکافته شد آنگاه دو سوی آن به هم آویخت و فرعونیان را غرق نمود.  

 

13.اما آن درختی که سواره در سایه اش صد سال حرکت می نماید درخت طوبی در بهشت است...و در بهشت خانه و قصری نیست مگر اینکه شاخه ای از آن درخت در آن آویزان است.   

14.آن درخت سبز شده بدون آب درخت کدو برای یونس(ع)سبز شد و معجزه او بود(صافات،آیه 146).   

15.مثال بدون ادرار و مدفوع بودن غذای بهشتیان در دنیا،چنین(بچه در رحم مادر)است که از ناحیه ناف غذا می خورد،ولی ادرار و مدفوع ندارد.   

16.آن چند رنگ در یک ظرف مثالش در دنیا درون تخم مرغ است که دارای زرده و سفیدهاست و در هم نمی آمیزند.  

 

17.دختری که از درون سیب بیرون آید،مثالش در دنیا کرمی است که از درون سیب خارج می شود.   

18.آن کنیز بین دو نفر،نخله خرماست که در دنیا هم برای مومنی مثل من و کافری مثل تو خدمتگزار است و در آخرت برای مثل تو نیست،زیرا در بهشت است و تو وارد بهشت نمی شوی.  

 

19.اما کلید های بهشت عبارت اند:از لااله الاالله و محمد رسول الله.جواب نامه برای قیصر روم  فرستاده شده.او وقتی که خواند،گفت:این گفتار به جز از خانه نبوت به دست نیامده است.  

 

منبع:کتاب مجمع الفضائل علی(ع).

چند وقت پیش خواهر کوچولوم امد بهم گفت تولدت کیه ؟ میخوام بهت هدیه تولد بدم 

من که از هدیه بدم نمیاد گفتم امروز تولدمه!! 

نیگا من کرد گفت الان نمیتونم برات هدیه بیارم  

من هم گفتم باشه میتونی فردا بیاری هیچ اشکالی نداره  

بعد چند روز اومد گفت تولدت چه روزیه میخوام برات هدیه تولد بیارم  

ودوباره من گفتم امروز تولدمه 

و الان نزدیک یک ساله من نتونستم از این بچه هدیه تولد بگیرم 

.. 

.

طنز...

 

رشته دانشگاهی من ادبیات وزبان فارسیه  

این شعر گذاشتم امیدوارم که لذت ببرید 

 

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس‏
دیدم به خواب حافظ، توى صف اتوبوس
....
گفتم : سلام خواجه ، گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روانى ؟ گفتا : خودم ندانم
...
گفتم : بگیر فالى ، گفتا : نمانده حالى
گفتم : چگونه‏اى ؟ گفت : در بند بى‏خیالى
...
گفتم که : تازه تازه شعر و غزل چه دارى؟
گفتا که : مى‏سرایم شعر سپید بارى‏
...

گفتم : کجاست لیلى ؟ مشغول دلربایی؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایى
....
گفتم : بگو ز خالش ، آن خال آتش افروز
گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
...
گفتم : بگو زمویش ، گفتا : که مِش نموده
گفتم : بگو ز یارش ، گفتا : ولش نموده
...
گفتم : چرا چگونه ؟ عاقل شدست مجنون ؟
گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون
...
گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟
گفتا : خریده قسطى تلویزّیون به جایش

...‏
گفتم : بگو ز ساقى ، حالا شده چه کاره‏ ؟
گفتا : شده پرستار یا منشى اداره

گفتم : بگو ز زاهد ، آن رهنماى منزل
گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
...
گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم‏ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا
...
گفتم : بکن ز محمل یا از کجاوه یادى
گفتا : پژو دوو بنز یا گلف تُک مدادى

گفتم که : قاصدت کو ؟ آن باد صبح شرقى
گفتا که : جاى خود را داده به فکس برقى
...
گفتم : بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا : به جاى هدهد دیش است و ماهواره
...‏
گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
گفتا : به پست داده، آوُرد یا نیاوُرد ؟
...
گفتم : بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى
گفتا که : ادکلن شد در شیشه‏هاى رنگى
...‏
گفتم : سراغ دارى میخانه‏اى حسابى ؟
گفتا : آن چه بود از دم گشته چلوکبابى
...
گفتم : بیا دو تایى لب تر کنیم پنهان
گفتا : نمى‏هراسى از چوب پاسبانان

گفتم : شراب نابى تو دست و پات دارى ؟
گفتا : به جاش دارم وافور با نگارى‏
...
گفتم : بلند بوده موى تو آن زمانها
گفتا : به حبس بودم ، از ته زدند آنها
...
گفتم به لحن لاتی : حافظ ما رو گرفتى ؟
گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتى

من منم یا آنه شرلی

 

 

این روزا حس میکنم مثل آنه شرلی رفتار میکنم  

یعنی کافیه بیرون از خونه برم 

بعد که برمیگردم  

شروع به پر حرفی میکنم 

واین پر حرفی غیر قابل کنترل شده

اگر روزی...

 

                                                                          اگـــــــــــرآسمان آبی

آسمان آبیروزی دلـــــــــــــمآسمان آبی

آسمان آبی گرفت یـــــــــــــــادم باشدآسمان آبی

آسمان آبیکـــــه خـــدا بـــــا مــــــــن است،آسمان آبی

آسمان آبیکـــــــه فرشتـــه هــــا برایم دعـــا میکنند،آسمان آبی

آسمان آبیکه ستـــاره ها شب را برایم روشن خواهــند کرد.آسمان آبی

آسمان آبییـــــــــادم باشد کـــــــــه قـــــــاصدــــکی در راه است،آسمان آبی

آسمان آبیکــــــــــــــه بــــــــــــــــهار نـــــــــــــــــزدیک اســــــــــــت،آسمان آبی

آسمان آبیکـــــــــــه فــــــــــــــــردا منتظــــــــــــرم می مـــــــــــــــــــــاند،آسمان آبی

آسمان آبیکـــــــــــه مـــــــن راه رفتـــــن می دانــــــــــم و دویـــــــــدن،آسمان آبی

آسمان آبیو جـــــــاده ها قدم هــــایم را شمـــــاره خواهنـــــد کرد.آسمان آبی

آسمان آبیاگــــــر روزی دلـــــــم گرفت یـــــــــــادم بـــــاشدآسمان آبی

آسمان آبیکـه خدای من اینجاست همیــن نزدیکیهـاآسمان آبی

آسمان آبیو مـــــــــــــــن، تنهـــــــــتــــــــا آسمان آبی

آسمان آبینیـــــستـــــــــــــــــــــمآسمان آبی

آسمان آبی........................آسمان آبی

****فراق****

 

 

ابری ام، بارانی ام، حال و هوایم خوب نیست
 

چشم سر، خیس است امّا چشم دل، مرطوب نیست
 

آفت عصیان به جان نخل دل افتاده است
 

علتش این است اگر محصول ها مرغوب نیست
 

سود بازار عمل از عُرف هم کمتر شده
 

ای دریغ اوضاع کار و بار من مطلوب نیست
 

این دل بی در اگرچه جای این و آن شده
 

غیر تو اصلا ً برای من کسی محبوب نیست 


واقعا ً من دوستت دارم عزیز فاطمه!
 

غیر یوسف هر کسی که دلبر یعقوب نیست 


با من ِ بیچاره هم حرفی بزن چیزی بگو
 

جنس این دل که دگر از جنس سنگ و چوب نیست
 

طاقت دوری ندارم، رحم کن بر عاشقت
 

صبر من مانند صبر حضرت ایّوب نیست
 

کربلا می خواهم آقا ... التماست می کنم
 

نامه ام را مُهر کن هر چند که مکتوب نیست  

اللهم عجل له ولیک الفرج

گذشته را فراموش کنید

پیری برای جمعی سخن میراند.

لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

او لبخندی زد و گفت:

وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،

پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید...


دکتر شریعتی     

گفته های برای تو

 

  

.

به دشمنانت هزاران بار فرصت بده تا با تو دوست شوند

اما به دوستانت یک فرصت هم نده که دشمنت شوند

زیرا دوستانت جای عمیق زخمهای دلت را دقیق می دانند . . .  

.

هنگامی که در زندگی اوج میگیری

دوستانت می فهمند تو چه کسی بودی

اما هنگامی که در زندگی، به زمین می خوری

آنوقت تو میفهمی که دوستانت چه کسانی بودند . . . 

بهترین ترکیبی که هر پدر و مادری می‌توانند داشته باشند

پدری است که در پشت چهره‌ی قاطع خود ، مهربان باشد

و مادری که در پشت چهره‌ی مهربانش ، قاطع باشد . . . 

کلمات قدرت آزار دادن شما را ندارند

مگر آنکه گوینده‌ی کلمات ، برایتان بسیار عزیز باشد

ختم صلوات

طرح ختم صلوات برای شفای پیدا کردن الیاس کوچولو که فقط 4ماهشه و همه ی بدنش اگزما گرفته.


سهم شما چندتاست ؟

مدرک گرایی

پیامک زد شبی لیلی به مجنون

که هر وقت آمدی از خانه بیرون
بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را
پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت
دعا کن مدرکت جعلی نباشد
زدانشگاه هاوایی نباشد
وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد
چو مجنون این پیامک خواند وارفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت
اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی
که می خواهم تورا قد تریلی
دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم بی اعتبار است 
چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی

http://ostad.blogsky.com

روز جهانی قدس


قـــدس می گــوید که آزادم کنیـــد
گوش بر این آه و فریادم کنیـد

مسـلمــین را قبــــــله ی اول منـــم
خـالی از این شرّ شــیادم کنیـد

در اسارت می برم عـمری به ســـر
پاک از هرخبث و بیدادم کنید

مشــرکین را خـوانده قرآنت نجس
از نجــاست پاک بنـیادم کنید

کوه و دشت مسلمین در یک خروش
محــو اسـرائیلِ صــیادم کنیـد

مهــــبط وحـی الهی چـــون منـــــم
"طَهِّرا بیتی" بخوانشادمکنید

کـعبه اکنون، مر شما را قــبله اســت
اولین قـــبلــه منـــم یادم کنید

مشـعـلم نورم بنایم قدســی اســت
تا به کی مـتروک بیدادم کنیـد

دلــوهای خون عشـــق خـــویش را
ریخـته، مطهورِ اِلحـادمکـنیـد

دامــــنم را پاک از غاصـــب کنیـــــد
دور، از این ظلمِ جـلاّدم کنیـد

صهیونیزم، بر مــــن زده قفل ستـــم
با کلــــــید فتـــح، آزادم کنیـد

من مـــــریض بسـترم باشم اسیــــــر
با عــیادت خــرّم، آبادم کنیـد

عاشـــــقم هـــــم بر اَذان و احـمدش
با نوایِ عاشـقان شــادم کنیـد

شـــورگلــبانگ مـــحـمد را به گــوش
زمزمه چون طفلِ نوزادم کنید

خواسـت"نعمانی" بگویدعـرض قدس
" مسـجد الاقصا" منم یادم کنید




نعمانی بادغیسی
http://jmal.blogfa.com


روزگار مرگ انسانیت است

از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود
بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت
قرن ما
روزگار مرگ انسانیت است...
فریدون مشیری

شهادت امام علی (ع) تسلیت باد

امام علی(ع) می فرمایند:
آدمیزاده ، شبیه‏ترین چیز به ترازوست : یا با نادانى سبُک شود و یا به‏ دانش ، سنگین گردد
تحف العقول، ص212


با خودت روراست باش

                                                            با خودتان خوب تا کنید

با خودتان که خوب تا نکنید

    روزگار شما را تا میکند  

می کند توی پاکت و می اندازد توی صندوق پستی ؛

به یک مقصد نامعلوم

خودت به جان خودت بیفت

خودت خودت را بساز  

                                   خودت مواظب خودت باش

وگرنه دیگران به تو هر شکلی

که دلشان بخواهد  می‌دهند.



 


ارباب کریم

ارباب کریم - شعر ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام - محسن عرب خالقی

به نام خدا
حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است
در تن عاطفه ام، باز توان آمده است
چه مبارک سحری هست وچه فرخنده شبی 
که در آن عطر خوش خوش نفسان آمده است
چه نشستید درِ میکده ها باز شده
آی مستان خدا ! پیر مغان آمده است
حرف از کوثر و از ساقی کوثر بزنید
حال که صحبت مستی به میان آمده است
روزه دارانِ شبِ پانزدهم مژده دهید
نمکِ سفره ماه رمضان آمده است
سفره تکمیل شد و ماه خدا کامل شد
سوره قدر شب پانزدهم نازل شد
کوچه باغ از نفس یاس معطر شده است
شب شهر از قدم ماه منور شده است
زودتر از همه مژده به پیمبر دادند
نوه ات آمده و فاطمه مادر شده است
نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت
رطب سفره افطار پیمبر شده است
طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار
میوه ی نوبر هر روزه ی حیدر شده است
سفره ی ماه مبارک ، برکت دارد ، لیک
با قدم های شما با برکت تر شده است
چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم آمده ایم
بر در خانۀ ارباب کریم آمده ایم