گذشته را فراموش کنید

پیری برای جمعی سخن میراند.

لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

او لبخندی زد و گفت:

وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،

پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید...


دکتر شریعتی     

گفته های برای تو

 

  

.

به دشمنانت هزاران بار فرصت بده تا با تو دوست شوند

اما به دوستانت یک فرصت هم نده که دشمنت شوند

زیرا دوستانت جای عمیق زخمهای دلت را دقیق می دانند . . .  

.

هنگامی که در زندگی اوج میگیری

دوستانت می فهمند تو چه کسی بودی

اما هنگامی که در زندگی، به زمین می خوری

آنوقت تو میفهمی که دوستانت چه کسانی بودند . . . 

بهترین ترکیبی که هر پدر و مادری می‌توانند داشته باشند

پدری است که در پشت چهره‌ی قاطع خود ، مهربان باشد

و مادری که در پشت چهره‌ی مهربانش ، قاطع باشد . . . 

کلمات قدرت آزار دادن شما را ندارند

مگر آنکه گوینده‌ی کلمات ، برایتان بسیار عزیز باشد

ختم صلوات

طرح ختم صلوات برای شفای پیدا کردن الیاس کوچولو که فقط 4ماهشه و همه ی بدنش اگزما گرفته.


سهم شما چندتاست ؟

مدرک گرایی

پیامک زد شبی لیلی به مجنون

که هر وقت آمدی از خانه بیرون
بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را
پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت
دعا کن مدرکت جعلی نباشد
زدانشگاه هاوایی نباشد
وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد
چو مجنون این پیامک خواند وارفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت
اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی
که می خواهم تورا قد تریلی
دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم بی اعتبار است 
چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی

http://ostad.blogsky.com

روز جهانی قدس


قـــدس می گــوید که آزادم کنیـــد
گوش بر این آه و فریادم کنیـد

مسـلمــین را قبــــــله ی اول منـــم
خـالی از این شرّ شــیادم کنیـد

در اسارت می برم عـمری به ســـر
پاک از هرخبث و بیدادم کنید

مشــرکین را خـوانده قرآنت نجس
از نجــاست پاک بنـیادم کنید

کوه و دشت مسلمین در یک خروش
محــو اسـرائیلِ صــیادم کنیـد

مهــــبط وحـی الهی چـــون منـــــم
"طَهِّرا بیتی" بخوانشادمکنید

کـعبه اکنون، مر شما را قــبله اســت
اولین قـــبلــه منـــم یادم کنید

مشـعـلم نورم بنایم قدســی اســت
تا به کی مـتروک بیدادم کنیـد

دلــوهای خون عشـــق خـــویش را
ریخـته، مطهورِ اِلحـادمکـنیـد

دامــــنم را پاک از غاصـــب کنیـــــد
دور، از این ظلمِ جـلاّدم کنیـد

صهیونیزم، بر مــــن زده قفل ستـــم
با کلــــــید فتـــح، آزادم کنیـد

من مـــــریض بسـترم باشم اسیــــــر
با عــیادت خــرّم، آبادم کنیـد

عاشـــــقم هـــــم بر اَذان و احـمدش
با نوایِ عاشـقان شــادم کنیـد

شـــورگلــبانگ مـــحـمد را به گــوش
زمزمه چون طفلِ نوزادم کنید

خواسـت"نعمانی" بگویدعـرض قدس
" مسـجد الاقصا" منم یادم کنید




نعمانی بادغیسی
http://jmal.blogfa.com


روزگار مرگ انسانیت است

از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود
بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت
قرن ما
روزگار مرگ انسانیت است...
فریدون مشیری