مرده قلابی

مسافری در شهرِ بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان می برند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد می‌زند و خدا و پیغمبر را به شهادت می‌گیرد که :

والله بالله من زنده‌ام! چطور می‌خواهید مرا به خاک بسپارید؟
اما چند ملا که پشتِ سرِ تابوت هستند، بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده و می‌گویند: پدرسوخته ملعون دروغ می‌‌گوید. مُرده.
مسافر حیرت زده حکایت را پرسید. گفتند:

این مرد فاسق و تاجری ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پیش که به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضی بلخ شهادت دادند که ُمرده و قاضی نیز به مرگِ او گواهی داد. پس یکی از مقدسین شهر زنش را گرفت و یکی دیگر اموالش را تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حیات می کند. حال آن که ادعای مردی فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نمی‌افتد. این است که به حکمِ قاضی به قبرستانش می‌بریم، زیرا که دفن میّت واجب است و معطل نهادن جنازه شرعا" جایز نیست.

(از قصه های کتابِ کوچه احمد شاملو) 30arg.mihanblog.com/

آمد رمضــــــــان و التــــــــهابــــــــی ست به لــــــــب
هر لحظـه مــــــــرا حسرت آبــــــــی ست به لــــــــب
با شــــــــوق لــــــــب تــــــــو “ربنــــــــا” می خوانـــم
هر بوسـه به پــای تـــــو دعای مستجابی ست به لــب
اللهــــــــم عجــــــــل لــــــــولیــــــــک الفــــــــرج

عجیبه

به دوستم زنگ زدم حالش بپرسم  

گفتم چند روزه خبری ازت نیست؟

گفت چیزی نیست .

مجلس ختم رفته بودم

گفتم خووب؟

گفت هیچی خیلی خوب بود

ومن در کمال تعجب !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

...

واما با تلاشهای بی وقفه وجهدهای فراوان وزحمتهای بسیار این ترم هم به خیر وخوشی تمام شد  

اما واما زندگی همچنان ادمه دارد 

ومن مسیر را روشن میبینم 

گوی کسی در پایان راه مرا صدا میزند 

آیا او خوشبختی ست یا سعادت  

وشاید هم حقیقت یک عمر زندگی ته راه باشد...

قابل توجه بعضیا

 

وقتی یه خانم بد حجاب وارد مغازه وارد میشه جنس زیر قیمت بهش میدن

بعد از همه میاد داخل صف وقبل از همه کارش را میندازن

هر جا ی که پا بزاره خیلی خوب تحویلش می گیرن

میگن خیلی بافرهنگه

وقتی که یه شب دوتا خاستگار براش میاد

سر امتحان همه تقلبی بهش میدن

سر کلاس 2ساعته استاد 500بار اسمشو میگه انگاری که آدم سر کلاس ننشسته

وقتی هم از صاحب کارش مرخصی می خواد زود براش رد میکنه 

و...

اینها تعریف وتمجید نیست 

بلکه معایب جامعه هستن  !! اما حق بدین که روز به روز بی حجابی در جامعه بیشتر 

   بشه...........  

چرا؟؟؟؟  

چون این ما هستیم که اینارو زیادی تحویل گرفتیم.

طنز واقعی

به موهای فشنی جوانان کاری نداشته باشین به مغز آنان توجه کنیم

شیک لباس پوشیدن عیب نیست سوسول بودن بده   

کافیه من با قاشق روی کاسه بزنم همه شروع میکننه به دست زدن

بعضی آقایون وقتی ازخونه میرن بیرون خانم ها میگن ..دیو چو بیرون رود ........

 باور کنید بچه ها حاضرا لبخند پدر ومادرشون رو یه میلیون وبیشتر بخرن 

 

 

بعضی وقت ها مسیر روشنی که در زندگی در برابر مان قرار می گیرد  

مسیر سعادت ونور حقیقی نیست...... 

بلکه نور اتومبیل در تاریکی شب  

که پروانه ها به سمتش حرکت می کنند 

ولی بیرحمانه از بیین میروند.....

مادام!

دوشینه به رهگذر دیدم

ترسا زنکی سپید اندام

او سروصفت همی خرامید

شویش به عقب دوان چو خدام

گفتم به فرانسوی چه گویی

به خانم خویش؟ گفت مادام

گفتم ز خدا بترس ترسا

وندر ره زاهدان منه دام

مادام تو گشت بهر ما دام

دل در پی دام توست مادام 

ابوالحسن میرزا شیخ الرئیس

دخترا

یه دختر جوون باید هم قشنگ باشه هم زرنگ

هم فرز باشه هم باهوش

هم خودش مرتب وتمیز باشه هم اتاقش

هم مواظب باشه وزنش نره بالا هم معدلش نیاد پایین

هم آشپزیش خوب باشه هم حرف زدنش

هم سلیقش خوب باشه هم از هر انگشتش یه هنر بباره

وکلاسای خیاطی وگولدوزی وزبان وبافتنی و...رفته باشه

همیشه هم بادوستاش ارتباط داشته باشه

 سیاست مدار باشه یعنی بتونه ازجیب بابای پول بکشه

وبه علم وفناوری روز دنیا آگاه باشه

واگه قرار یه روزی مامانش خونه نباشه باید بتونه ازتمام کارای خونه بر بیاد

وهم اینکه ظرافت دخترونش حفظ کنه

اگه همه اینای که گفتیم بلد باشه

 بازم مادره میاد میگه آخه به تو هم میگن دختر برو از دخترای مردم یاد بگیر 

 

خانمی یک طوطی خرید

خانمی یک طوطی خرید. اما روز بعد آن  را به مغازه پرنده فروشی برگرداند او به صاحب معازه گفت این پرنده صحبت نمی کند.

صاحب مغازه گفت (آیا در قفسش آیینه هست ؟طوطی ها عاشق آیینه هستند آنها تصویرشان را در آینه می بینند وشروع به صحبت می کنند)

آن خانم یک آیینه خرید ورفت. روز بعد آن خانم برگشت طوطی هنوز صحبت نمی کرد.

صاحب مغازه گفت نردبان چه ؟ آیا درقفس نردبان هست طوطی ها عاشق نردبان هستند.

آن خانم نردبان خرید ورفت. اما روز بعد باز هم آمد. صاحب مغازه گفت  آیا طوطی شما درقفس تاب دارد ؟ نه ؟ خب مشکل همین است. به محض این که شروع به تاب خوردن  می کند حرف زدنش تحسین همه را بر می انگیزد.

آن خانم با بی میلی یک تاب خرید ورفت . وقتی که آن خانم روز بعد وارد مغازه شد چهره اش کاملا تغییر کرده بود

او گفت( طوطی مرد ) صاحب مغازه شکه شد وپرسید (آیا او حتی یک کلمه هم حرف نزد ؟)

خانم پاسخ داد (چرا  درست قبل از مردنش با صدای بسیار ضعیفی گفت آیا درآن مغازه غذایی برای طوطی ها نمی فروختند؟)

قیافه

قابل توجه همه ای دوستانی که چند وقت دیگه امتحاناتشون شروع میشه

ازماست که برماست

چندتا فامیل پیرزن داریم همیشه توی عروسی ها می اومدن می زدن تو پهلوم در گوشم می گفتن: بعدی تویی، بعدی تویی!

البته مدتیه  دیگه این کارو نمی کنن چون توی مجلس های ختم، منم باهاشون همین کارو کردم.

قایق

  

 

چرا باید بسازم قایقم را 

چرا باید شوم دور ازاین خاک 

.. 

که هرجا میروم دنیا همان است.. 

مسلمانان

 

مسلمانان مسلمانان  

     مسلمانی مسلمانی......... 

 

وزین آیین بیدینان.......... 

 

پشیمانی پشیمانی